وروجک مامان خانم
پسر قشنگم امروز هم مثل روزای قبل دل مامانی برات تنگ شده و اومده که باهات صحبت کنه.
الان چند شبه خیلی وروجک شدی تا مامانی میخاد بخابه یه لگد نثارش میکنی، تازه بعضی وقتا هم که شیطونیات گل میکنه وسط شب لگد میزنی و مامانی رو بیدار میکنی.اما مامان ناراحت نمیشه عزیز دلم.
بازم پامیشم و نازت میدم و قربون صدقه ات میرم.
بعضی موقع دلم خیلی برات میسوزه پیش خودم میگم نکنه داری بزرگ و بزرگتر میشی اونوقت تو شکم مامانی جات تنگ باشه اذیت بشی. نگران نباش یه خورده دیگه که تحمل کنی میای تو بغل مامان و حالت خوب میشه.
راستی گل پسرم دایی مامان چند روز پیش برات از مشهد سوغاتی آورد یه کلاه و شال گردن خیلی قشنگ. دستش درد نکنه.اولین سوغاتیت رو گرفتی.خوشحالم که اون سوغاتی هم از طرف امام رضا برات اومده.ایشالله دنیا که اومدی تو رو میبریم پابوسش و ازش بخاطر همه مهربونیاش که در حقمون کرده تشکر میکنیم.
عزیز مامان اگه خدا بخاد تا چند روز دیگه با بابایی میریم و واست کالسکه و ساک وسایلت رو هم میخریم.
هرچقد که روزا میگذره و به دنیا اودنت نزدیکتر میشیم هم خوشحالتر میشم هم نگرانتر.خوشحال واسه اینکه میتونم بغلت کنم ، ببوسمت ، و مهمتر از همه صورت ماهت رو ببینم.
اما نگرانتر هم میشم، نگران سلامتیت و سالم بودنت.
فرشته ی کوچولوی مامان تا آخر عمر دوستت دارم و قول میدم که هیچوقت تنهات نزارم.
خدایا هیچوقت تو زندگی محمد سجاد رو تنها نزار همیشه هواشو داشته باش. اون رو به تو میسپرم چون میدونم که بهترین مراقبی. خیلی دوستت دارم و از اینکه میتونم این روزای شیرین رو تجربه کنم ازت ممنونم.
مامان خانمی