خبر جدید
سلام به وروجک مامان گل پسری
خوبی عزیز دلم؟
جونم برات بگه امروز با بابایی رفتیم سونو گرافی، سونو خیلی شلوغ بود ما هم کلی منتظر وایستادیم تا نوبتمون بشه.تو اون مدت که منتظر موندیم خیلی خیلی تکون میخوردی.من واقعا تعجب کرده بودم.
شما یه لگد میزدی من از جا میپریدم. بابایی میپرسید چی شد؟ من میگفتم محمدسجاد داره شیطونی میکنه نمیدونم چرا اینقد لگد میزنه.
بابایی گفت حتما اینجا دوستاش اومدن خوشحاله واسه همین داره ورجه وورجه میکنه.
تا اینکه بالاخره نوبتمون شد رفتیم تو اتاق دکتر واسه سونوگرافی.دکتر وقتی داشت از تو دستگاه نگاه میکرد گفت چقدر این پسرتون شیطونه همینجوری داره دست و پاشو تکون میده.
منم تو دلم گفتم : بله دکترجان تا چند لحظه پیش هم داشت پدر منو درمیاورد.
خلاصه عشق مامان خدارو شکر شما سالم سالم بودی رشدت هم خوب بود.
محمد سجاد من الان هفته و روز داری.
دیگه داری مرد میشی.
فردا هم اگه خدابخاد همراه خاله جون قراره بریم پیش خانم دکتر.
وای خیلی خوشحالم که فردا میتونم بازم صدای قلبتو گوش کنم. تا فردا بی صبرانه منتظر میمونم.
خیلی دوستت دارم و عاشقتم.
فقط گل من مامان امروز خیلی کمرش درد میکرد لطفا براش دعا کن.
خدایا شکر شکر شکر شکر
مامان خانمی