پسر قندی
سلام کوچول موچول مامان خانمی
حال شما آقا ؟
نازنینم امروز برات دو تا جوراب کوچولو خریدم. وای که چقد منتظرم بیای و اونا رو به پاهای کوچولوت بپوشونم.
عکساشو برات میزارم.
راستی اونموقعی که نمیدونستم شما دختری یا پسر یه دست بلوز و شلوار برات خریده بودم. آخه دوست داشتم اولین لباستو خودم برات بخرم.
آخ که موقع خریدنش چقدر ذوق داشتم. عکس اونم برات میزارم وروجک مامان.
امروز واسه اینکه ببینم خدای نکرده مشکلی تو اندامهای کوچولوت نداشته باشی مجبور شدم دوباره برم سونوگرافی.
خانم دکتر که داشت از مونیتور نگاه میکرد یکی یکی اندامهاتو نام میبرد و میگفت که سالمه. از کف پاهات شروع کرد بعد ساق، ران ، کلیه، کیسه صفرا، ستون فقرات، قلب، لب، چشم، مغز
خداروشکر همشون سالم بودن.گل پسرم نمیدونی وقتی داشت هرکدوم رو نام میبرد دلم برات چقدر ضعف رفت.
مامان امروز آزمایش قند هم داد که خدای نکرده دیابت بارداری نگرفته باشم.واسه آزمایش باید ناشتا میبودم.
دوازده ساعت بود جز آب هیچی نخورده بودم. الهی برات بمیرم فکر کنم گشنه ات شده بود چون کمتر از روزای قبل تکون میخوردی اما همچین که یه خورده غذا خوردم دوباره مثل همیشه شروع کردی به شیطنت.
مامان قربونت بره بعضی موقع پشت سر هم چندتا لگد گنده به مامان میزنی.شبیه بچه هایی که لج میکنن.نکنه از چیزی ناراحت میشی خوشگل من.
اگه بعضی موقع مامان بد تکون میخوره و اذیت میشی لطفا مامان رو ببخش نازنینم.
عشق مامان نمیدونی بابایی چقدر دوستت داره.از الان میگه هرکی به پسرم چپ نگاه کنه من میدونم و اون.خلاصه که کلی هواتو داره.
از موقعی که فهمیده من گل پسرش رو باردارم نمیزاره زیاد کار کنم این ماهای آخر هم که یه جورایی نمیزاره دست به سیاه و سفید بزنم.میگه فقط غذا درست کن چون من بلد نیستم بقیه کارهارو خودم انجام میدم.
اگه یه موقعی قایمکی یه خورده کار کنم وقتی بفهمه دعوام میکنه.
بیا دونفری بهش بگیم دستت درد نکنه و خیلی دوستت داریم
خدایا شکرت بخاطر داشتن یه همسر خوب و یه بچه سالم.
خدایا تا آخرعمرم این خوشبختی رو ازم نگیر
مامان خانمی
اینم عکس لباسا ی قند عسل مامان