غصه نخوریا
سلام فرشته مامان خانمی،سلام عشق من
پسر گلم امروز خیلی رگباری لگد میزنی، فکر کنم توی این هوای برفی تو هم سردت شده.
محمد سجاد قشنگم راستش یه چند روزی هست حالم گرفته.
میدونی چیه؟ وقتی به وبلاگ دوستات سر میزنم میبینم کلی وسایل و اسباب بازی و لباس و چیزای قشنگ واسه کوچولوشون گرفتن.
اما من نتونستم وسایلای زیادی برات بگیرم. شرمنده ام مامان جون
من دارم این وبلاگ رو واسه تو مینویسم که وقتی بزرگ شدی بخونی و بفهمی که من و بابا واسه اومدنت چقدر انتظار کشیدیم.اما میترسم وقتی به وبلاگ دوستات سر بزنی غصه بخوری که چرا اونا اینهمه وسایل کوچیک و بزرگ داشتن اما تو نداشتی.
خوشگل من بهت قول میدم اگه نشد که سیسمونی زیادی برات بگیرم بجاش اینقد بهت محبت کنم که هیچوقت حسرت دیگران رو نخوری.
فقط تو سالم و سلامت بیا تو بغلم من دیگه هیچی از خدا نمیخام.
راستی امروز اگه شد تو همین هوای برفی میخایم با بابایی یه خورده بریم بیرون که حال و هوام عوض شه.
فعلا بای بای
مامان خانمی