ورو جک مامان
سلاااااااااااااااااام به آقا محمد سجاد خوشگل مامان
جات خوبه وروجک من؟
بعد از اون روزی که تکون نمیخوردی و مامانی رو ترسوندی واسه هر کی این قضیه رو تعریف میکردم بهم میگفت اینقدر حساس نباش و به خودت استرس وارد نکن دو ساعت که چیزی نیست بچه یه ساعتایی در روز میخابه. اما هرچقدر من میگم شما چون خیلی وروجکی و همیشه تکون تکون میخوری من ترسیدم باورشون نمیشه.
تا اینکه چند روز پیش رفتیم پیش خانم دکتر .ایشون هم همین حرف و زد دیگه داشت حرص من درمیومد که هیچکس حرف منو باور نمیکنه.
تا اینکه موقع گوش دادن صدای قلب شما شد. دکتر شروع کرد به گذاشتن دستگاه اما برخلاف همیشه که شما موقع این کار ساکت بودی ایندفعه ورجه وورجه میکردی و لگد میزدی و نمیذاشتی خانم دکتر قلبتو پیدا کنه.
یهو خانم دکتر گفت: راست میگیا عجب وروجکه. خیلی هنرمنده کسی که بتونه از زیر دست من در بره. فکر کنم شما اونموقع این شکلی بودی :
اونجا بود که یه نفس راحت کشیدم و تو دلم گفتم: من که میگم شماها باورتون نمیشه
راستی نازنینم از دکتر خاستم که تو رو بهم نشون بده .اما راستش اینقد تکون خوردی که نتونستم دقیقا بفهمم چی به چیه.
فقط تونستم قلب قشنگتو ببینم که تپش داشت. خوشگم الان شما توی هفته هستی.
ایشالله قلبت همیشه بزنه عشق مادر.
وزنمم طبق معمول زیاد اضافه نشده بود. خانم دکتر دیگه داشت تعجب میکرد
محمدسجادم وقتی عکس دوستاتو میبینم که دنیا اومدن دیگه واسه دیدنت طاقتی برام نمیمونه.
کاش این چند ماه هم زود زود بگذره و شما دنیا بیای عسل مامان.
فردا قراره بریم مهمونی مامانی.خوشحالی؟
فردا عقد خاله جونه. خیلی بهمون خوش میگذره.
آخ جووووووون
ایشالله که خوشبخت بشن
پسر مامان دیروز حال مامان یه خورده بد بود.واسم دعا کن عزیزم
من و بابا بی صبرانه و مشتاقانه منتظر اومدنتیم تا به زندگیمون صفا بدی ناز من.
بوس بوس بوس واسه اون لپات
مامان خانمی